تاخیر مامان تو وبلاگ شما پسره گلم
الان که دارم واست مینویسم کنار بابا حسن خوابیدی. نمیدونی که چقدر دوستت دارم.خیلی وقته که چیزی ننوشتم.تقریبا 4ماه میشه و تو چند روز میشه که دو ماهگیتو تموم کردی. آخه اون موقع که توی شکم من بودی خیلی حالم بد بود. اواخر ماه هفتم بارداری بود که رفتم خونه مامان جون و تا اون روزی که میخواستی دنیا بیای اونجا موندم.مامانجونی مهربون واسه من و شما خیلی زحمت کشید و من همش درحال خوردن و استراحت کردن بودم و به سختی از جام بلند میشدم آخه خییییلی ورم داشتم حتی نفس کشیدن واسم سخت شده بود....روزها به همین شکل میگ...
نویسنده :
فاطمه
13:41