اولین باری که دستتو به سمت شیشه شیرت بردی!!!
عشق مامان سلام گلم...
چند وقتی میشه که وبلاگتو آپ پدیت نکردم...این روزا نزدیک عیده و مامان یکم کار داشت...البته فقط کار
نبود، راستشو بخوای اصلا حوصله نداشتم...من و شما هر روز تو خونه تنهاییم و تقریبا هیچ جا نمیریم...پنج
شنبه من و شما و بابا رفتیم بیرون تا یکم خرید کنیم ولی هنوز 10 دقیقه نبود که از خونه اومدیم بیرون که
کلی گریه کردی جوری که اصلا نمیتونستم آرومت کنم ، بخاطر همین مجبور شدیم برگردیم خونه...به
محض اینکه اومدیم خونه و من لباساتو عوض کردم شروع کردی به خندیدن و شیطونی کردن...عزیزم اصلا
دوست نداری دور و برت شلوغ باشه یا جایی غیر از خونه ی خودمون باشیم ، چون همش گریه میکنی
وساکت نمیشی...از این موضوع خیلی ناراحتم بخاطر توی وروجک همش تو خونه ام و هیچ جا نمیرم...از
این حرفا گذشته الان اومدم توی این پست تا بگم خیلی وقته دستتو میبری طرف شیشه ی شیرت و
سعی میکنی اونو نگه داری...وقتی دستتو میزاری روی شیشت حسابی گاز گرفتنی میشه...