حرف هایی برای مادرم ، درس هایی برای پسرم
مامان جونم وقتی به زحمتهایی که واسم کشیدی فکر میکنم ، از اون نگاه مهربونت خجالت
میکشم.
به دستهای زحمت کشیدت بوسه های عشق میزنم.
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت
فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مادرم، دوست دارم چون کبوتری بر پنجره قلبت بنشینم و بال فروتنی بر زمین بیفکنم.
دوست دارم که زلال کلامم را از مروارید ادب و مهر پر سازم و بر دل خسته ات ببارم.
دوست دارم که دست به دعا بردارم و خدا را به آیات خودش بخوانم که :
"پروردگار من، پدر و مادرم را مورد لطف خود قرار ده، چنان که آنان در کودکی مرا پروراندند."
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مادرم ، دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم
وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود
خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست
تو مامن وسرپناه من هستی
که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی
من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم
و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم
شاید من یاغی وسرکش باشم
اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است
من منتظر لبخند درخشان وپرغرور تو هستم،مادر
لبخندی که هر گره ای را باز می کند
برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متا سفم
اما بعد از طوفان های کوچک
این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.