سید امیر حسینسید امیر حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

عشق بی پایان

اولین دیدار

1392/11/17 4:03
نویسنده : فاطمه
336 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام یکی یدونه مامان.امروز نوبت غربال گری داشتم گلم.خیلی استرس داشتم.اول با دایی رضا

 

 

جون رفتیم آزمایشگاه دانش.اونجا یکم خون از مامانی گرفتن تا ازمایش کنن.بعد رفتیم

 

 

سونوگرافی.خانوم منشی گفت باید قبل از سونوگرافی سه تا لیوان دلستر بخورم.با اینکه میل به

 

 

خوردنش نداشتم از استرسی که داشتم نفهمیدم اون سه تا لیوان و چه طوری خوردم و کی

 

 

تموم شد.خلاصه نوبتم شدو رفتم تو اتاق سونو.همش زیر لب ذکر میگفتم و از خدا می خواستم

 

 

سالم باشی.وقتی آقای دکتر دستگاهو روسکمم چرخوند باورم نمی شد که اون چیزی میبینم

 

 

حقیقت داشته باشه.فرشته کوچولوی من ، تو هم دست داشتی هم پا حتی نوک بینی و        

 

 

برجستگی  گوشتم میشد دید.اصلا فکرشم نمیکردم یه جنین کوچولوی کامل ، تو شکمم باشه و

 

 

 

یه عالمه هم وول بخوره و دستاشو تکون بده.آخه من اصلا حرکتاتو حس نمیکردم فقط دیدم.مامان

 

 

فدای  خودتو دستای نازت بشه که اینقدر حرکت میدادی.

 

بعد آقای دکتر گفت که همه چیزت خوبه و نرماله و هیچ مشکلی نداری.

 

خدای مهربونم هزاران هزار بار شکرت میکنم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)