روزهای تکراری من
من وارد هفته نهم بارداری شدم و یکم حالم بهتره. حداقلش اینه که دردام اینقدری نیست که منو
از حال ببره.حالا دیگه مامان جون رفته خونشون چون دیگه خسته شده بود و یکم خیالش از من
راحت شد. بیشتر روزا بابا جون از رستوران واسه نهار غذا میگیره.بعضی وقتا خاله زری میاد
واسمون درست میکنه. خیلی کم پیش میاد خودم اشپزی کنم. صبح ها بابا حسن ساعت هفت
میره سر کار تا ساعت دو....بعدش میاد خونه نهار میخوریم. یکم استراحت میکنه دوباره ساعت
پنج میره تا هشت. اخه عزیزم بانکی که باباجون کارمندشه باید عصرها هم باز باشه.من هر روز
تو خونه تنهام وفقط سرگرمیه من دیدن تلویزیونه. همه چی واسم تکرایه و هیچ اتفاق جالبی
پیش نیومده تا واست بگم.فقط دوست دارم این روزای کسل کننده زودتر تموم شه عزیز مامان...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی